-
اسمان
پنجشنبه 24 اسفندماه سال 1391 21:45
چشم به اسمان دوخته ام اسمان شهر من ابری ست و قلبم هنوز می تپد و غنچه ها در انتظار بهار روز شماری می کنند و باران چشم و دل غنچه ها را به لطف می شوید و من در انتظار بوسه یار هنوز در بدر کوچه های نا اشنا هستم هیچ کس باورم نمی کند که من هم بوسه را دوست دارم و اغوش دوست را و گرمی دستی که به سویم دراز شود من اواره کوچه های...
-
چای
پنجشنبه 24 اسفندماه سال 1391 21:44
خاطره چای برایت ریختم در استکان کوچک کمر باریک دو تا یکی برای تو یکی برای خودم قند ندارم قند نمی خواد تو خودت قندی شیرین تر از هر عسلی از کجا می دونی ؟ می دونم وقتی بوسه روی لبت نشست حس کردم که چه شیرینه خاطره دو تا چایی ریختم تو قند دل منی شیرینی زندگی منی کاش تو کلبه ام بودی در این هوای سرد رابطه ها کاش مهمانم بودی...
-
حس
پنجشنبه 24 اسفندماه سال 1391 21:43
خاطره چگونه تو را حس کنم وقتی در برم نیستی چگونه عطر دوستی را حس کنم وقتی عطری نیست چگونه گل را به بویم وقتی گلی در کنار نیست زندگی هستی عشق محبت مهربانی و بوسه تنها با بودن تو معنا می یابد اما باکی نیست کاری نمی توانم بکنم این است که با خیالت خوشم خیال هم صورتی از واقعیته شاید روزی خیالم مجسم شد شاید روزی در کنارم...
-
خالی
پنجشنبه 24 اسفندماه سال 1391 21:43
خانه ام خشک و خالی است وقتی تو نیستی خانه ام مرده است وقتی تو نیستی دلم بی تابه وقتی تو نیستی زندگیم بی معنا است وقتی تو نیستی می دونی زندگی بی تو لطفی نداره بیا دلم برات تنگ شده بیا دلم برات یه ذره شده بیا به خانه ام اگر نیایی دوستت می میرد
-
روییدن بوسه
پنجشنبه 24 اسفندماه سال 1391 21:42
خورشید می درخشد زندگی جاری ست گنجشک ها به امید بهارند غنچه ها بی تابی می کنند برای باز شدن برای طنازی و عطر افشانی منم زنده ام هنوز بر لبانم بوسه می روید برای تو برای عشق ورزیدن برای دوستی منم دوستت دارم تو خاطره منی خاطره ایی که برای من شیدایی می کند
-
حالم خوب نیست
پنجشنبه 24 اسفندماه سال 1391 21:41
حالم خوب نیست اسمان دلم طوفانی است رعد و برق انی ارامم نمی گذارد گاه بارانی می شوم و به ارامی بر دشت و دمن و دریا می ریزم و گاه دانه های درشت اشکم یخ می زند و گاه رنگین کمانی از رنگ ها می سازم نمی دانم دلم بد جوری ابری ست کجایی دوستم ؟ چرا غایبی ؟ مگر با تو چه کرده ام دلم را طوفانی کرده ایی بیا و مرا به اغوش ببر ارامم...
-
نوروز
پنجشنبه 24 اسفندماه سال 1391 21:41
سلام دوستم خاطره جان شیدایت هستم برای من ! برای تو که غریبگی می کند می خواهد بوسه دهد اسمان ابی را بهانه می کند ! دوری راه را نگاه ملامت بار مردم را درون محاسبش را دروغ هایی که به نام مصلحت در جانمان ریشه دارند چرا نوروزی نمی شویم ؟ نوروز نو کنیم جانمان را عقاید دست و پاگیر را باز کنیم بیرون بریزیم به ما دروغ گفته اند...
-
وای
پنجشنبه 17 اسفندماه سال 1391 11:00
وای خدا چه شگفت انگیز است هستی وای خدا چه پر شور است عشق وای خدا چه شیرین است بوسه بر لب یار وای خدا چه انتظار زیبایی است در انتظار یار وای خدا هستی ام گره خورده است به او به او که خاطره وجودم هست جانم به او بسته است دوستت دارم خاطره اگر نباشی هستی ام زمینی است سوخته بی گل بی اشیانه و بی بر لطفی ندارد این زندوای خدا...
-
جنس
پنجشنبه 17 اسفندماه سال 1391 10:59
وای خدا دوستی و عشق از چه جنسی است ؟ خاطره بوی خوش یار از چه جنسی است ؟ شیرینی بوسه از چه جنسی است ؟ مهربانی را می شود وزن کرد عشق را چی ؟ این ها در هستی چه می گویند ؟ من تو را دوست دارم بر گونه ات بوسه می زنم در چشمانت غوطه می خورم بی ان که جایی را تنگ کنم این ها چیست خاطره ؟ بوسه بر لبانت مرا رویایی می کند این ها...
-
جنس
پنجشنبه 17 اسفندماه سال 1391 10:59
وای خدا دوستی و عشق از چه جنسی است ؟ خاطره بوی خوش یار از چه جنسی است ؟ شیرینی بوسه از چه جنسی است ؟ مهربانی را می شود وزن کرد عشق را چی ؟ این ها در هستی چه می گویند ؟ من تو را دوست دارم بر گونه ات بوسه می زنم در چشمانت غوطه می خورم بی ان که جایی را تنگ کنم این ها چیست خاطره ؟ بوسه بر لبانت مرا رویایی می کند این ها...
-
نیلوفر
پنجشنبه 17 اسفندماه سال 1391 10:58
خاطره تو یک صبح قشنگی تو یک طلوع زیبایی تو یک تایی تو نشانه وصلی تو برایم بوسه تمامی دوستت دارم چون از افق می ایی از دیار مهربانی زندگی را برایم زیبا می کنی امید را در دلم می رویانی نیلوفرهایی که به تو سلام می کنند نیلوفرهای ابی دوستت دارم خاطره صبح دل انگیزم با توست تو که می ایی تو که در برم هستی زندگی سراسر زیباست...
-
دلم خوش نیست
پنجشنبه 17 اسفندماه سال 1391 10:58
خاطره امروز دلم گرفته از نامرادی از بد جنسی از دروغ گویی از این که ساده ام از این که مردم را باور می کنم و نمی دانم زیر لبخند ها چه پوزخندی نهفته است چه کنم در این وادی ؟ چرا به اخلاق وفادار نیستیم چرا بد می کنیم ریشه این بدی کجاست به او بدی نکرده ام بد می کند نمی دانم چه باید بکنم دلم گرفته می خواهم سر در چاه کنم و...
-
نامردی
پنجشنبه 17 اسفندماه سال 1391 10:55
خاطره زخمی که نا مردی ایجاد می کند زخم بدی است دردناک است جان ادم را می سوزاند وقتی که طرف پا روی اخلاق می گذارد اعتماد را بی ابرو می کند دوستم چه بگویم خیلی خسته ام باور کن گاه دلم سر زیر از غصه است و مرا دیوانه می کند
-
نسیم
پنجشنبه 17 اسفندماه سال 1391 10:54
خاطره نسیمی هستی که بر دل داغم می وزی کلامت ارامم می کند سخنت شیرین است و بر دلم می نشیند کاش بوسه هم همراهش بود کاش می شد نگاهت را داشته باشم کاش می شد دستانت را می فشردم کاش می شد در اغوشت راز می گفتم کاش می شد زندگی پاییزی نداشت کاش می شد بهارانم با تو پیوند می خورد گل می داد و زندگی شادی می کردیم تو کجا بودی ؟...
-
باران
پنجشنبه 17 اسفندماه سال 1391 10:53
باران که می اد دلم غصه دار می شه نمی دونم چرا ؟ شاید یاد پدرانم مرا غصه دار می کنه پدرانی در دور دست های تاریخ اونجا که از باران به غارها پناه می بردند نمی دانم هر چه هست باران غصه دارم می کنه خاطره غار هم برایم پناهگاهه از زندگی که خسته می شم به غارم می روم غار من امروز خانه ای است از جنس فولاد و سیمان نه احساسی دارد...
-
پریشان
پنجشنبه 17 اسفندماه سال 1391 10:52
خاطره پریشانم دلم گریانه از بد عهدی از شکستن پیمان ادم ها گاه می توانند خیلی بد باشند اعتماد کردم فریبم داد فریبم داد مار خوش خط و خال نمی دانم چه کنم از دستش خلاصی یابم خاطره می خواهم گوشه ایی بنشینم و بگریم دلم پریشانه
-
بوسه
پنجشنبه 17 اسفندماه سال 1391 10:52
خاطره دلم برات تنگ شده می دونی احساسم چی می گه؟ می خواد تو را لمس کنه می خواد تو را ببینه از نزدیک می گه نمی شه اخه چرا ؟ ببین گل احساس اب می خواد اب زندگی بوسه من تو را دوست دارم تو هم که منو دوست داری می گی پاییز هم دوست داشتنیه می گه خدا تمام محبته تو هم که محبوب منی یار منی دوست منی خوب بیا به برم خورشید باش تا...
-
خوشه
پنجشنبه 17 اسفندماه سال 1391 10:51
خاطره جنس سخن من اون نیست جنس سخن من از نوع مهربانی است مهربانی را که نمی شود دید می شود ؟ مهربانی و محبت و عشق نادیدنی است دیده اگاه می خواهد دیده روشن من از بوسه که می گویم مرادم بوسه زمینی نیست مرادم بوسه حقیقی است چاره ایی نیست تمثیل ما همین سخن هاست چگونه می توانم از عشق بگویم و از بوسه نگویم نمی شود زبان دیگری...
-
هوای تو
پنجشنبه 17 اسفندماه سال 1391 10:50
خاطره دلم هوای تو کرده هوای تو تویی که از من هراسانی ؟ سخن ازبوسه که می شود مرا رها می کنی سخن از گرمی دست که می شود مرا پاییزی می دانی انگار ادم پاییزی دل ندارد ؟ منم ادمم دلی پر از احساس دارم چون جوانی که بهاری می کند کسی هست که زبانم را درک کند بی ان که بخواهد به موهای خاکستریم نگاهی کند منم دلم بهاری است باور کن...
-
خاک
پنجشنبه 17 اسفندماه سال 1391 10:50
من زاده این خاکم من زمینم را دوست دارم و جایی را که در ان متولد شده ام من از همین خاکم باغچه ام گل خانه ام سبزی روی سفره ام از اینجا امده است من با این خاک تنفس می کنم و ابی که در ان جاری است و یا از کوهسار می اید و بارانی که بر تنم می ریزد و بوسه ایی که بر لبانم می نشیند همه همه نقش این خاک را دارند و ابی که به ان...
-
سیب
پنجشنبه 17 اسفندماه سال 1391 10:49
سیبی که می گویند ادم را فریفت ! سیبی که خاطره مرا دارد خاطره عشق را خاطره من را خاطره شیدا را خاطره خاطره را سیب عشق
-
بن بست
پنجشنبه 17 اسفندماه سال 1391 10:49
چشم به اسمان دوخته ام اسمان شهر من ابری ست و قلبم هنوز می تپد و غنچه ها در انتظار بهار روز شماری می کنند و باران چشم و دل غنچه ها را به لطف می شوید و من در انتظار بوسه یار هنوز در بدر کوچه های نا اشنا هستم هیچ کس باورم نمی کند که من هم بوسه را دوست دارم و اغوش دوست را و گرمی دستی که به سویم دراز شود من اواره کوچه های...
-
چای تازه دم
پنجشنبه 17 اسفندماه سال 1391 10:48
خاطره هوا سرده درختان خوابند کلبه من گرمه دلم به یاد تو شاده چای تازه دمه منم پشت پنجره عشق تو را می پایم نگاهم به جاده برفی است تو می ایی تو می ایی در انتظارت هستم چای تازه دمه دو استکان کمر باریک یه قوری کوچک در انتظار توم دلم بی قرار توست بیا برایت چای تازه دم دارم و بوسه ناب امده از دلی بی تاب بیا اغوش سردم را گرم...
-
شاید
پنجشنبه 26 بهمنماه سال 1391 23:19
شاید شاید خاطره امدم امدم و ورق زدم خاطره را کاویدم نگاهت را حس کردم گرمی دستانت را انگشتانم را میان موهایت گم کردم شاید امدم تو بخوایی می ایم هر چه می خواهند بگویند دوستت دارم در وادی دوستی مهربانی همه کاره است شاید امدم خاطره با کوله باری از بوسه های مانده مانده در غربت وصال خاطره شاید امدم نیمه شبی یا با سپیده یا...
-
بوسه
پنجشنبه 26 بهمنماه سال 1391 23:18
یه روز خوبم به روز بد یه روز خوشم یه روز نا خوش یه روز لبخند می زنم یه روز گریونم می گن زندگی همینه گاه شیرینه گاه تلخه گاه زهر ماری است و گاه هر دوه شیرین و تلخ قاطی ند نه افتابه و نه سایه ست منم سرگردونم می گم بوسه می گه وقتش نیست می گم قهر بشیم می گه بی معرفت نمی دونم خاطره ابرهای سرگردون تو دلم غوغا می کنند اره نا...
-
نیایی
پنجشنبه 26 بهمنماه سال 1391 23:18
زندگیم را دوس دارم بی تو ! نه ؟ زندگیم را دوس دارم چون تو را دوس دارم هستی ام به هستی توست خاطره اگر نیایی می میرم نیلوفرهای دلم با تو زنده اند گرمی وجود تو نباشد نیلوفرهایم باز نمی شوند به افتاب سلام نمی کنند خاطره تو نیایی من می میرم برای همیشه
-
بارانی
پنجشنبه 26 بهمنماه سال 1391 23:17
در این سو قلبی می تپد به یاد تو با یاد خاطره دلم بارانی است زندگی روی نیستی اش را به من نشان می دهد و چه بی رحم می خواهد خنده را روی گونه هایم مات کند خاطره سوز سرما ریشه هایم را می سوزاند خورشید رفته است و من تنها ایستاده ام جانم یخ بسته گرمی دستی نیست بوسه ایی که مرا به زندگی وادارد خاطره دلم شکسته تنهایم دوستم سبزه...
-
بیا
پنجشنبه 26 بهمنماه سال 1391 23:17
خاطره سبزه به من سلام می کند با چه گشاده رویی گل به من لبخند می زند با چه گرمی دوست داشتنی اب به من ارامش می دهد با چه لطافتی و نسیم مرا می نوازد همراه با رایحه بهار تو کجایی ؟ خاطره دلم پر تب و تابه مثل گنجشکی که اسیر دسته کجایی ؟ دلم بهاری است بیا و با بوسه ایی مرا به اغوش بر دوستت دارم کجایی ؟ کجایی ؟
-
زمستان
پنجشنبه 26 بهمنماه سال 1391 23:16
خاطره مگر نگفتی درخت بی بر و گل بهاری است خاموش در زمستان ؟ مگر نگفتی پاییز رفتنی است مگر نگفتی من بهارت هستم مگر نگفتی دوستت دارم جز این چیزی نمی خواهم باور کن نه تو دوست منی و من دوستت دارم و ازاری از تو به من نمی رسد و من صبحم را با کلام تو می اغازم با نگاه به چشمان زیبایت که مرا در خود دارد من دوستت دارم باور کن...
-
جرم
پنجشنبه 26 بهمنماه سال 1391 23:16
جرمم اری عاشقی است خاطره جرمم این است که تو را می بینم جرمم این است که تو را می جویم دوستت دارم خاطره خاطره وقتی از کوچه خاطره عبور می کنم وقتی گل های یاس روی پرچین خانه ات به من نگاه می کنند من تو را می بینم لابلای اون گل های یاس چشمانت می درخشد جرمم این است که تو را میان اون گل ها می بینم تو را می بینم اوای مهربانی...