حالم خوب نیست
اسمان دلم طوفانی است
رعد و برق انی ارامم نمی گذارد
گاه بارانی می شوم
و به ارامی بر دشت و دمن و دریا می ریزم
و گاه دانه های درشت اشکم یخ می زند
و گاه رنگین کمانی از رنگ ها می سازم
نمی دانم
دلم بد جوری ابری ست
کجایی دوستم ؟
چرا غایبی ؟
مگر با تو چه کرده ام
دلم را طوفانی کرده ایی
بیا و مرا به اغوش ببر
ارامم کن
تنها بوسه ایی از لب گرم تو کافی است
منم خاطره توام
شیدایت هستم
باور کن
دوستت دارم