شب زفاف

دل نوشته

شب زفاف

دل نوشته

افتاب که می اد شب خودش می ره

افتاب که می اد شب خودش می ره

نور که می اد ظلمت فرار می کنه

شادی که می اد غم نمی مونه

بهار که می اد زمستون تمام می شه

زندگی که می اد مرگ می میره

مرگ می میره

دنیای بدی داریم

دنیای بدی داریم
راحت برای خود دروغ می بافیم
راحت احساس را خونی می کنیم
راحت ابرویش را می بریم
راحت دلی را می شکنیم
به روی خودمان نمی اوریم
بادا باد باد
هر چی شد بشود
خانه من که امن است
خانه رویاهای من رنگی است
هر بلایی به سرش بیاد حقشه
و حق را من می فهمم
حق منم
دنیای بدی داریم
ترازوی عدالت همیشه کج است
شاهینی نیست
این ها برای فریب من و توست
جیبت را قبلا خالی کرده اند
به چه می اندیشی
دنیای خوبی نیست
عشق هم فروشی است
مگرمرغ عشق را نمی فروشند ؟
دنیای بدی است
همه چیز وارونه است

روز ارامی دارم

روز ارامی دارم
کمی به ماشینم رسیدم
شیشیه های ماشینم را با روزنامه پاک کردم
سیب زمینی و گوچه و کاهو خریدم
مردم در حال خرید میوه و سبزی و خورد و خوراک خود هستند
همه ارام اند
خبری نیست
هوا بهاری است
و بهار زودتر ازان که باید در حال امدن است
زمستان جانی ندارد
شادی زیر پوست شهر است
قالیچه ها و قالی ها شسته می شوند
ماهی های قرمز امدن نوروز را نوید می دهند
باغبان دارد چمن ها را اب می دهد
و من عاشقانه زندگی را فریاد می زنم
و شادی را
زمستان جانی ندارد
بهار در راه است