شب زفاف

دل نوشته

شب زفاف

دل نوشته

هزاران هزار پرنده در اسمان غوطه می خورند

هزاران هزار پرنده در اسمان غوطه می خورند

بی ان که با هم تصادمی کنند

 بی ان که به هم  حسادت کنند

هزاران قناری می خوانند

بی ان که هیچ اوایی را خاموش کنند

و ادمیان چه می کنند  

و هزاران و هزار  مورچه دانه می کشند

بی ان که به ان دیگری نگاه کنند

 و هزار هزار اهو در دشت چرا می کنند

بی ان که هم دیگر را بکشند

. من نمی دانم این ادمیان از چه جنسی اند

که این گونه ستم می کنند

و خود را اشرف مخلوقات می دانند ؟

خدا می دونه دلم اروم نمی گیره

خدا می دونه دلم اروم نمی گیره  

اخه من نمی دونم برای چی هستم   

برای چی اومده ام

اموده ام  که چی کار کنم  

به خدا نمی دونم کسی اگر می دونه بیاد به منم بگه  

خوب بوسه هست  

خوبه دوستی هست  

اینا که نبود دنیا خیلی تیره و تار بود   

من می دونم وقتی بمیرم اروم می شم  

همه مرده ها ارومند  

هیچ به کسی کاری ندارند 

 زنده ها که به هم می پرند  

گلوی هم پاره می کنند  

هر چی هم خیال بافی می کنم   

 نمی فهمم 

 به خدا دوستی و بوسه اگر نبود خیلی بد بود  

دوستی و  بوسه خیلی خوبه قدرش بدون  

من بی بوسه می میرم    

امروز گلی را دیدم

امروز گلی را دیدم

گلی امده از دشت  

تن شسته از باران

دلم را ربود

جانی بود

جامی بود

رنگی از مهربانی با  خود داشت

نباتی داد

نباتی دادم

دلی داد دلی رادادم

بوسه ایی داد بوسه ایی دادم

جانم را نواخت

جانش را نواختم 

و مهربانی را چه خوب می شود داد  و ستد کرد

پس این همه دشمنی برای چیست ؟

جمعه است و من حالی ندارم

جمعه است و من حالی ندارم

به  خیابان می روم

دختران دلربایی می کنند

و زنان در رویای زندگی پرواز

و پسران بخت ازمایی 

و مردان در ارزوی فتح قله های ثروت و مکنت و زیبایی

و عشق کارزار بی داد است

مردی میان سال میوه ها را به خانه می برد

و زن جوان و همسرش قنادی  را در می نوردند

 و کیسه ایی رنگارنگ  از شکلات ها دست پسرک خود نمایی می کند

دختری جوان با عصمتی باور نکردنی ایستاده است

 به انتظار کسی که نمی دانم کیست

و زندگی زیباست اگر زنی گرسنه بتواند میوه دلخواهش را خریداری کند

و ان زن میوه های لک زده  را برای بچه هایش می خواست

و میوه فروش ان را هم دریغ کرد

پولش را می خواست

و من نمی دانم این چه عدالتی است

گربه بیچاره را کشته بودند

و خیابان با خونش اغشته بود 

و من تنها کاری که کردم رویش نرفتم

زندگی زیباست !

اب می خواهد و نور

اب می خواهد و نور

خورشید که می تابه

گل برگهاش وا می کنه

گل برگهای سبز و براق

چه زیبا

همه به سمت نور

مثل بره ها

بع بع کنان

شیر مادرشون را میمکن

وای چه معرکه ایی

وقتی گوسفند ها  از صحرا می ان

پستون ها همه پر از شیر اند

اونا برای بچه هاشونه

چه دوست داشتنی شیر خوری بره ها

ای ادما چی کار دارید به بره ها

اخه به شما چه کار دارند

مثل گرگ نگاه نکنید

 اونا حق زندگی دارند

گل من می خواهد زندگی کنه

 من گلم را دوست دارم

تیماری داری می کنم

اب می دم

نور می دم 

اخه داره بزرگ میشه قول داده 

اسمش گل نازه

تند تند داره بزرگ می شه

گلای قرمز  چه زیباند روی شونه گل ناز

من گلا را دوست دارم

من بره ها را دوست دارم

گلا را اذیت نکنید

بزارید زندگی اشان را بکنند

شیر مال بچه هاست

شیر بچه ها را نخورید

جان جانان رفت

جان جانان رفت

مهر دلربا رفت

من ماندم و جانی فسرده

نمی دانم چرا رفت

نمی دانم چرا رفت