اب برفی
تهران صبح سفید پوش بود
و درختان کاج و سرو تن پوشی از برف داشتند
و کارگران شهرداری با چوب های بلند برف ها را می تکاندند
از سر و روی درختان
تا سبک شوند سروها و کاج ها
تا نشکنند شاخ و ساق و ساقه های مهربانی انها
و من برف را دوست دارم
وقتی که درختان با ان لباس سفید تزیین می شوند
شمشادها که در برف غرق اند
تنشان برفی است
و من دلم می خواست در لابلای شمشادها بودم
و با امدن افتاب دلم را در اب برف رها می کردم
و شناور می شدم در اب برفی
تا تنم و روحم سبک شود از بدی
بدی ها جانم را فرسوده اند
و ادم های بد ان را حسابی زخمی کرده اند
و از تمام بدنم خون سرازیر است
و دلم می خواهد در اب برفی تنم را بشویم
تا خون کمتری بیاید
نمی دانید چه نامردند بعضی ها
سنگ بارانت می کنند تا نباشی
و من هنوز مانده ام
این ها در کدام مکتب درس خوانده اند
برف را دوست دارم
واب امده از برف را بیشتر
زلال است و پاکیزه
چرا که از اسمان امده است
خاشاکی در ان نیست
و من دلم می خواهد زندگیم را در این اب رها کنم
اب برفی که از تن شمشادها و از تن کوهستان و از تن قله های پر برف
به دشت و دمن زندگی جاری ست
و من برف را دوست دارم
چون سپید بخت است
و روشنی را با خود دارد
وبلاگت بسیارجالب ومفید بود شما هم به ما سربزنید اگر برایتان ممکن میباشد وبلاگهای من را در لینکستان خود قرار دهید تا زیر سایه شما نسیمی به ما بوزد و بازدیدکنندگان شما گوشه چشمی به وبلاگ ما داشته باشند پیروز باشید به امید روزی که وبلاگهای من باعث شادی و امید شما دوست عزیز شود=>
http://www.iranmaxim.blogsky.com
ثبت نام در جایزه 800 دلاری و 3000 دلاری
http://www.clickwoman.blogsky.com
زنان کلیکی