اینم خاطره من از زندگی
خاطره ایی که در چهره ام نقاشی شده
خاطره ایی از بهار و تابستان و پاییز
زندگی خاطره است
و من از تاریخ امده ام
به اندازه هستی قدمت دارم
به اندازه تمامی هستی
هستی در من متبلور است
و نیستی مرا نمی خواهد
این است که برایم فرجه زمانی گذارده است
بهار تابستان و پاییز
نیستی همه کاره است
و من چاره ایی ندارم
زندگی همینه
فرصتی کوتاه
به اندازه شکفتن یه غنچه
به اندازه پرواز یه پروانه
زندگی همینه
بوسه عشق دوستی و لذت با هم بودن