هوا بارانی است
و باران در دل شب می بارد
و اوای ان ترنمی است که دل مرا نوازش می دهد
اما دلم ارام و قرار ندارد
و میوه دلم فردا می رود
و خدایا این چه رسمی است ؟
رسم خوبی نیست
خانه من نوری را می دهد
نوری کم می شود
خدا می داند دوستش دارم
اگر خدا نشانه ایی دارد
اونشانه ایی از نشانه خداست
باور کنید به پاکی او ندیدم
شجاعتش مثال زدنی است
سیمای درونش به زلالی اب است
خدایا نوری از خانه ام می رود
نوری که نعمت است
خدایا او را در کنف خودت نگاه بان باش
تویی یار و یاور