افتاب که درمیاد

افتاب که درمیاد

گل ها سلام می کنند

سلامی از روی شادی

می گن خدارا شکر

روز وصال است و دوستی

با کی

با افتاب

تنشونو تا افتاب که هست گرم می کنند

تا شب بتونند به صبح برسونند

دوستم تو هم باید به من گرمی بدی

دل من سرده

نمی خواهی برایم افتاب باشی

تو اگه نباشی  من میمیرم

از سرما

از تنهایی

از شب بی انتها

ببین دوستم من شبو به امید وصال تو تا صبح می رسونم

تا تو بیایی در برم

و منو گرم و شاد کنی