سلام

سلام

سلام یعنی که من هستم

و تو را دوست دارم

و بهت سلام می کنم

و تو پاسخ می دهی

که من هم تو را دوست دارم

اما راستی همه سلام های این طوری اند

نه نه بعضی سلام ها از زهر مار هم بدتر اند

بعضی سلام ها از درد هم بدتر اند

سلامی که تو به رئیس بد جنست می کنی

از چه نوعی است

سلامی که من به دشمنم می کنم

سلامی که تو به دوست نامردت می کنی

سلامی که من به کسی می کنم که دوستش ندارم

و از روی ناچاری سلام می کنم

سلامی که در ان سلامتی نیست

در ان اروزی خیر خواهی نیست

ارزوی مرگ است برای کسی که دوستش نداری

من ناچارم به کسی که کارم در گیر اوست سلام کنم

و چه سخت است  این سلام کردن

انگار ادم را چوب می زنند

همه ما در این وادی  افتاده ایم

من سلامی را دوست دارم

که در ان نسیم محبت بوزد

من سلامی را دوست دارم

که دوستم را به اغوش ببرم

من سلام های بی هویت را دوست ندارم

و برای همین هم به من می گویند بد اخلاق

من بد اخلاقی را بهتر از ریاکاری می دانم

من سلامی را دوست دارم

که مهتابی باشد

و شب مرا نورانی کند

و دلم را به اتش عشق بسوزاند

من سلامی را دوست دارم

که علیکش از ته دل بر اید

سلام مردان خدا از این نوع است

خالی از  هر نوع حسد و بد خواهی

و من سلام می کنم به دوستم که دوستش دارم

و شادی را برایم ارمغان می اورد