می دونی این دلی که تو دست توست

می دونی این دلی که تو دست توست

خیلی لرزونه

کافی یه  یه کم فشار بدی

می شکنه و می ریزه

دل من خیلی نازکه

ناز کتر از اونی که فکر می کنی

غصه که می اد اشکاش در می اد

هی این ور اون ور می زنه

اما نمی شه

به خدا نمی شه

دل من کباب می شه وقتی نامردی را می بینه

بی معرفت هیچی را نمی فهمه

حسد داره کورش می کنه

بی معرفت چشمش می بنده و مثل مار نیش می زنه

اخ که ادم ها چه قدر می تونند بد بشن

من نمی دونم تو کدوم مدسه این ها درس خو نده اند

مگه معلمشان نگفته که انصاف هم خوب چیزه

از سر زبونش اتش در می اد

خدا می دونه تا حالا هزار بار دل منو شکسته بی معرفت

معرفتی که نداره

از تو چشاش اتش در می اد

من تا می بینمش فرار می کنم

خدایا می شد من دلمو بر دارم و برم

برم تو یک سیاره ایی که هیچکس توش نباشه

یا برم تو خاک و راحت برای همیشه بخوابم

تا این حسود منو اتش نزده

حسد خیلی بده

خدایا منو از حسد دور کن

بزار دلم بشکنه

دوستم تو خونه خدا دل شکسته را می خرند

اما ادم حسود جاش تو اتشه