خاطره |
اینم خاطره من از زندگی خاطره ایی که در چهره ام نقاشی شده خاطره ایی از بهار و تابستان و پاییز زندگی خاطره است و من از تاریخ امده ام به اندازه هستی قدمت دارم به اندازه تمامی هستی هستی در من متبلور است و نیستی مرا نمی خواهد این است که برایم فرجه زمانی گذارده است بهار تابستان و پاییز نیستی همه کاره است و من چاره ایی ندارم زندگی همینه فرصتی کوتاه به اندازه شکفتن یه غنچه به اندازه پرواز یه پروانه زندگی همینه بوسه عشق دوستی و لذت با هم بودن |+| نوشته شده توسط ع رحیمی در چهارشنبه بیست و هفتم دی 1391 |