صبح دیگری
اغاز دیگری
از شب گذشتم
تو را دیدم
شب نبود
اغوشم روشن بود
تو بودی
خاطره ایی در در دلم
بی تابی می کرد
تو را می جست
شب رفته بود
شرینی شب بود
من بودم
روز بود
نور بود
و من شبم روشن بود