خاطره

سلام  به گل خاطره 

سلام به مهربانی 

دلم را روشن کردی 

ابی بر جانم ریختی 

 و اتشی بر عشق 

هر چند هستی ام در غربت غروب است 

و خورشید اخرین شعاهایش را می تابد 

من هنوز روشنم 

با ابی 

با بوسه ایی