سبزه ها برق میزدند

سبزه ها برق میزدند

ابی که سر و رویشان می ریخت

تنشان را می شست

سبزه ها برق می زدند

 افتاب پس از حمام صبحگاهی باغبان تن شان را  گرم می کردبا بوسه نور

و شیدایی تنشان  را صفا می داد

به امید وصالی که خیالی بیش نیست