روز ادما می تونه شیرین باشه

روز ادما می تونه شیرین باشه

می تونه تلخ باشه

می تونه اروم باشه

اما روزی که من دارم روز گسیه

نه شیرینه نه تلخه  نه ارومه

گسه

و من نمی دونم با این روزام چه کنم

نه دوستی سراغم را می گیره

و نه دشمنی ازم یاد می کنه

خاطراتم هم تو محاقه

برای خودشون یه گوشه ایی خوابیده اند

تو خواب کهف

چی کار می تونم بکنم با رزوایی که گسه

 در شهر هم خبری نیست

مردمان با هم قهر اند

شیرینی های قنادی هم مزه ایی ندارند

بستنی ها  یخ نیستند

گل فروشی ها کارشون کساده

پلیسه انگار مجسمه است

ماشین ها را نمی بینه

خدا می دونه روزای گس خیلی بده

میوه های گس یه جورایی خوش مزه اند

اما روزای گس نه