خدا می دونه که دلم خیلی می گیره

خدا می دونه که دلم خیلی می گیره

خودمم نمی دونم چیمه

دلم می گیره یعنی چی

می شی بگی

خوب ادم یه جوری غم گینه

شادی توش نیست

مثل گلیه که اب نخورده

داره خشک می شه  از رگ و ریشه

ادمم که اب شادی بهش نرسه

خوب دلش می گیره

غم تو چشاش می شینه

من دلم می خواد بخندم و شادی کنم

دوستم را ببسوم

اما دوستی که نیست

خوب من می مونم تک و تنها

خوب دلم می گیره

نمی دونم چه کار کنم

به خدا نمی دونم

دارم می میرم

روزا و شبا تند تند می ان و می رن

و من حیرونم این دیگه چیه

می خواد چی بشه

اخرش که چی  گیرمم کلی نان و برنج و سبزی و.. خوردم

کلی هم این ور اون ور رفتم بعدش چی