غار تنهایی امروز مرا به خود برد
عجیب بود خوابم برده بود
و خواب می دیدم
خواب می دیدم که ماشینم نیست
جایی پارک کرده بودم
و در جای پارک خود نبود
تمام منطقه را زیر پا در کردم
اما از غار خبری نبود
تلفن همراهم هم کار نمی کرد
و من تعجبم بیشتر شده بود یعنی چی ؟
ساعتی گذشت
ساعتی دلهره امیز
خود نمی داستم کجایم
از این و ان می پرسیدم
کاری از دستم ساخته نبود
حیران و در مانده بودم
غار تنهایی من چه شده بود
ناگاه از خواب بر خاستم
دیدم در خواب تنهایی خود هستم
و همه این ها خواب و خیال بود
غار سر جایش بود
و این من بودم که در سر جای خود نبودم
قدری خوشنود شدم
و کمی تامل کردم داستان چه بود
کبوتری داشت مرا می پایید
و من حیران غار تنهایی را ترک کردم
و به میانه مردمی امدم که باید باشم