شب زفاف

دل نوشته

شب زفاف

دل نوشته

شادی

شادی را با تو می جویم 

زمستان دلم با امدن تو بهاری شده 

تا به حال کجا بودی ؟

چشمانت مرا به خود می خواند 

مهسا 

تو اگر ازم دوری کنی 

می میرم در غرب زندگیم 

می دانی نگاهت مرا افسون می کند 

و سیمایت دیوانه 

من از مهر می گویم 

و تو از مهربانی برایم بگو 

بگذار از باغ عاطفه ات هر چه گل می خواهم بچینم 

و در کنار چشمه سار 

با اب سخن گویم 

ابی که دلم را طراوت می دهد 

دوستت دارم 

می دانی سیمای تو مرا پریشان می کند 

دوستت دارم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد