شب زفاف

دل نوشته

شب زفاف

دل نوشته

نجوا

نجوایی  درونی همیشه مرا می ازارد 

 دوست دارم فراموشش کنم 

اما  نمی شود 

گویی با من زاده شده 

 در هستی من جای محکمی دارد 

چه می توانم بکنم 

تنها  دوست است که ارامشم می دهد 

و این هم نادر است 

 برای دادن یک بوسه هزار شرط می گذارد 

 دنیای عجیبی  است 

 محبت  را هم می فروشند 

 تنهایم و دلی را در کنار خود ندارم 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد