شب زفاف

دل نوشته

شب زفاف

دل نوشته

خاطره

سلام  به خاطره 

خاطره دور دست ها 

خاطرات  شیرین 

می دونی یه روزی فکر می کردم 

دنیا اخرش همون کوهی است که می بینم 

و ته اسمون همون جایی است که با بادک من می ره 

یه قرقره  نخ  به باد بادک می بستم 

می فرستادم باد بادک تو اسمون 

چه کیفی داشت 

اگه باد می امد 

 راستی یادته اون پروونه 

مادرم منو دنبال می کرد 

 سه چرخه ام یادمه 

خیلی دوستش داشتم وای زندگی خاطره است 

همه اش خاطره است 

حالا هم خاطره است 

خاطره ایی اومده تو خونه من 

منم و خاطره 

خاطره و خاطره 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد