شب زفاف

دل نوشته

شب زفاف

دل نوشته

زبون هم را نمی فهمیم

زبون هم را نمی فهمیم

درسته مثل هم حرف می زنیم

 اما از یه واژه ممکنه دو تا فهم داشته باشیم

می شه ؟

چرا نمی شه !

خیلی هم می شه !

می دونی من می گم دوستت دارم

تو هم می گی دوستت دارم

اما من می خواهم دوستت باشم

تو می خواهی ازدواج کنی !

ببین چه فاصله ایی !

دوستی کجا ازدواج کجا !

ازدواج هم نوعی دوستیه

اما با دوستی کلی فرق می کنه

من می تونم دوستت باشم

دوست چی ؟

تو کجا زندگی می کنی

خیلی مونده تا به اونجا برسیم

خوب دل من ساده ست

عیبش همینه

اسمون ابی می بینه

خورشید را هم فروزان

ماه را  هم درخشان

تو هم که اینا را همین طور می بینی شیدا

مگه نه ؟

اما حق داری

من چی کار می تونم  بکنم برای تنهاییت

هیچی !

شایدم شیدایی می کردم

حالا می تونم دوستت داشته باشم

دوستت داشته باشم

حق را به تو می دم

می دونم  می دونم

 

نظرات 1 + ارسال نظر
هاجر شنبه 31 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 06:17 ب.ظ

اگه بازم زبون همو نمیفهمیم بازم به خاطر دلتنگیمونه
میخوایم حقو به خودمون بدیم .

زیبا گفتید .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد