شب زفاف

دل نوشته

شب زفاف

دل نوشته

دلم زیاده از حد با غم همزاد شده

دلم زیاده از حد با غم همزاد شده
جانم زیاده از حد ناتوان شده
مانده ام در پیچ و تاب غم چه کنم
کجا روم  به که گویم  غم دلم را
اشکی نمانده  رمقی نمانده  دوستی نمانده
دوستی نمانده
شب تاره
کویر بی اب و علف
نه پرنده ایی  نه نسیمی نه موری نه سموری  نه حتی ماری که نیشم بزند
نه اتشکده ایی  نه مسجدی  نه حسینه ایی
نه باغی  نه بری نه تاغی  نه انگوری  نه می ی
و اسمان خالی  از هرستاره ایی
و نه ماهی
 و نه ابی و نه عشقی
 ع رحیمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد