شب زفاف

دل نوشته

شب زفاف

دل نوشته

رفته بودم به شهر برهوت

رفته  بودم به شهر برهوت

شهری از جنس تنهایی

زمین بود بوته بود و درخت بود  و غار غار کلاغ ها

 و مردکی پلید و زشت رو  و بی ابرو

 در دوردست های جهنم و تباهی

 و دور بودم  از بد صفتی ادم های ادم نما

خدا بود و خورشید زمستانی

باد بود و سوز سرما 

و من بودم و گرمای مهربان

و چه حالی می داد تنهایی

و گل های محمدی

نظرات 2 + ارسال نظر
ali mahrooz شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:02 ق.ظ http://www.byrapid.com

سلام خوبی وبلاگ خیلی قشنگ و جالبی داری خوشحال میشم اگه به سایت من هم سر بزنی در مورد فروش اکانت های رپیدشیر و مگا آپلود هستش منتظرتم راستی میشه یه لینک از سایت من تو وبلاگت بدی با همین عنوان فروش اکانت های رپیدشیر و مگا آپلود ایشالا جبران میکنم مرسی فعلا بای

صادق دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:02 ب.ظ http://sw20.blogfa.com

سلام فکر می کردم قوی تر از ان حرفها باشی ما آمده ایم که برویم اینقدر آه و ناله چرا؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد