شب زفاف

دل نوشته

شب زفاف

دل نوشته

وای که من اب دادن را چقدر دوست دارم

وای که من اب دادن را چقدر دوست دارم

مخصوصا گل ها را

رفتم به باغچه مهربانی  نزدیک خانه امان

شلینگ باغبان را گرفتم

و گل های باغچه را شستم

گل یاس زرد چه زیبا بود

وقتی اب روی سینه هایش می ریخت

و شره کنان روی تنش را می شست

و من لذتی می بردم که نگو و نپرس

پیر مردی  با ویلچر خود نظاره گر من بود

و می گفت اب زندگی است اب اگاهی است

و من گفتم  گل گفتی

بارقه هستی در اب گل می کند

و ان دانش است

و انسانی که می فهمد

بقیه درختان را هم شستم شمشاد ها را

توت ها و...

و خاک ها را برداشتم از روی چش گیاها

چه ذوقی می کردند

در اب می رقصیدند

و من قول دادم که همه هفته سر و سینه انها را بشویم

یاس های زیبا

با اون سینه ها درشت و تو پر

و چه دوست داشتنی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد