شب زفاف

دل نوشته

شب زفاف

دل نوشته

گاه میانه دو دوست سر هیچ و پوچ به هم می خورد

گاه میانه دو دوست سر هیچ و پوچ به هم می خورد

و این به خاطر مفاهیمی است  که در ذهن دو طرف می گذرد

و اینجاست که زبان کار کرد خود را از دست می دهد

من چیزی می گویم و دوستم چیز دیگری برداشت می کند

و تا می ایی درستش کنی

طرف می گذارد و می رود

و هوا را تاریک می  کند

و من متحیر می مانم دوستم چرا چنین کرد

نمی دانم گاه خستگی ادم را ازار می دهد

و شاید می خواهد کسی را بیابد که دق دلش را سر او خراب کند

و این بهانه می شود

و شاید هم از دوستش توقعی دارد

نمی دانم ادم ها چرا بی خودی خود را ازار می دهند

و دوستاشان  را می رنجانند

من که دلم می گیرد و کلی هم محزون می شوم

شوقم می شکند

و باد بادکی می شوم که از دست کودکی پر می زند

و من می مانم و حسرت دوستی که مرا نمی فهمد

کاشکی دوستم مرا می دید

نظرات 2 + ارسال نظر
باران سه‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:12 ب.ظ

ازت خوشم اومد اگر می خواهی با هم اشنا بشیم یک ایمیل بده !؟

ندا چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:51 ق.ظ

من عاشق یه پسره به اسم سامان شدم ولی اون منو دست نداره.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد