شب زفاف

دل نوشته

شب زفاف

دل نوشته

خدایا طوفان بلا در گرفته است

خدایا طوفان بلا در گرفته است

درخت زندگیم در خطر افتادن است

مرا به نا مهربانی متهم می کنند

اما خودشان مهربان نیستند

می خواهند با غرور بی جا هر ان چه را ساخته ام ویران کنند

و فریادم به جایی نمی رسد

مادرم و پدرم را هم فریب داده اند

خدایا از انها فرار می کنم

مرا می یابند

و با بی رحمی طناب را بر گردنم می اویزند

و نام این اعدام را هم محبت می نامند

می گویم بهار است

و هوا بارانی است

چهلچله ها می خوانند

دست بردار نیستند

می خواهند زندگیم را زمستانی کنند

به که بگویم دردم را

به که بگویم نامردی را

من هم شادی را دوست دارم

من هم اوای مهربانی را می فهمم

من هم نیلوفر را دوست دارم

من هم واله زیبایی هستم

و به افتاب  و مهتاب سلام می کنم

و به اب جاری قنات

و به اواز قناری

من هم بوسه را دوست دارم

و عاشقی را

اما مگر می گذارند

نا جنس هایی که دشمن شادی منند

خدایا به تو شکایت می برم

نظرات 3 + ارسال نظر
سامان سه‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 08:56 ب.ظ http://sirabi.blogsky.com

چرا اسم این بلاگو شب زفاف گذاشتی؟

داداش رضا سه‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 08:59 ب.ظ http://viewpoint.blogfa.com

سلام
بنگر به رستاخیز طبیعت که چه زیباست .
و هر سال رستاخیزی دیگر را تجربه می کنیم
و چه زیباتر رستاخیز انسان در این عصر آهن وتباهی

هرگز سکوت را به خاطر آرامش مپذیر
برای حق در مشکلات و سختی شنا کن

حمایت و توجه بازدیدکنندگان از پستهای قبل البته با موضوع دوستی و عشق باعث شد که اینبار با یک موضوع مهم دیگر با عنوان کلاه برداری به روز می کنم .

پس در روزگاری که خیلی ها هوس بازیگری در کله دارند ... !
... .

برای حضور سبز شما لحظه شماری می کنم .
یا حق

علی اکبر حسینی شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 12:42 ق.ظ http://www.komeit.blogfa.com

very good and nice

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد