شب زفاف

دل نوشته

شب زفاف

دل نوشته

خدا جون دلم گرفته

خدا جون دلم گرفته

هیچ می دونی چه قدر دلم گرفته

حتما می دونی

مگه می شه ندونی

اخه چرا به دادم نمی رسی

خسته شدم

از این ادم هایی که تو افریدی

دلم تو اشک شناوره

هزاران هزار اشک تو دلم جا خوش کرده

اما چشام سنگیه

مثل این که هیچی را نمی بینه

مات مات

کتک می خورم از دست نامردها

اخ هم نمی گم

عادت  کردم به کتک خوری

به غصه خوری

کاشکی دل منم سنگی بود

مثل همونا

همونا که نه دوستی سرشون می شه

نه وفا می دونن چیه

کینه را دوس دارند

حسد تو ج

خدا جون دلم گرفته

هیچ می دونی چه قدر دلم گرفته

حتما می دونی

مگه می شه ندونی

اخه چرا به دادم نمی رسی

خسته شدم

از این ادم هایی که تو افریدی

دلم تو اشک شناوره

هزاران هزار اشک تو دلم جا خوش کرده

اما چشام سنگیه

مثل این که هیچی را نمی بینه

مات مات

کتک می خورم از دست نامردها

اخ هم نمی گم

عادت  کردم به کتک خوری

به غصه خوری

کاشکی دل منم سنگی بود

مثل همونا

همونا که نه دوستی سرشون می شه

نه وفا می دونن چیه

کینه را دوس دارند

حسد تو جونشونه

خودشون ادم می دونن

خدا جون لااقل چشمم ابی کن

بزار اشکام بیاد

دارم دیوونه  می شم

خدا جون منو تنها نزار

خودشون ادم می دونن

خدا جون لااقل چشمم ابی کن

بزار اشکام بیاد

دارم دیوونه  می شم

خدا جون منو تنها نزار

فقط اینو از تو می خوام

نظرات 1 + ارسال نظر
علی اکبر حسینی شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:01 ب.ظ http://www.komeit.blogfa.com

سلام
ممنون که پاسخ دادید
شعر آخرتون خیلی قشنگ بود
راستی منظورتون از دکتر آقای شریعتی بود یا امین پور؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد