شب زفاف

دل نوشته

شب زفاف

دل نوشته

می گوید کار من خدایی است

می گوید کار من خدایی است

من  نورم

اما عملش شیطانی است

برو  و بر گرد ندارد

خیلی خود خواهی است

که ادمی پیدا بشود

از خدا حرف بزند

اما دلش با شیطان باشد

من نمی دام چرا بعضی ها این قدر خود خواهند

شیطان رو سرشان سوار است

اما از نور حرف می زنند کدام نور

نوری که خودت می گویی

ان که نور نیست

نوری که تو می گویی

نور شیطان  است

شیطان هم  نور دارد

شبطان از جنس اتش است

دوستم هر نوری که نور خدا نیست

جهنم نور دارد

نور خدا نور بینایی است

از جنس خدایی است

تو دل ادم نورانی  حسد نیست

 غرورنیست

 بدی نیست

بد صفتی نیست

گل من نور است

دوست من نور است

اب من نور است

اتش من نور است

تاریکی من هم نور است

یاس من نور است

برای این که هیچ کس را ازار نمی دهد

یاس من فقط عطر دارد

زبیایی را با خودش دارد

شادی را با خودش می اورد

شادی نور است

اوای بهشتی نور است

فاصله  نور و ظلمت فقط یک ریزه است

دوستم که می خندد

دوستم که بوسه می دهد

نور را  با خودش می اورد

من که نمی توانم خودم بگویم نورم

فقط خداست که می تواند بگوید من نورم

تو اگر نوری باید خودت بدرخشی

خودت که نباید بگویی  من نورم

خورشید که هیچ وقت نمی اید بگوید من خورشیدم

افتاب خود  دلیل افتاب است  

اما تو می گویی من نورم

این غرور محض است

که تو دیگران را گمراه بدانی

و خودت را راه یافته به عرش کبرایی

تو کی هستی که این  طوری می گویی

من در رندی خود شک ندارم

اما هر گز نمی گویم نورم

من در تاریکی غوطه ورم

در تاریکی خود عشق می کنم

و به گناهان خود می بالم

و هر گز خود را بهشتی نمی دانم

من ادم زمینی ام

با  هزار دردبی درمان

سرم درد می کند

تنم رنجور است

عشقی ندارم

که به ان خوش باشم

دوستی هم ندارم

در برهوت تنهایی برای خود هستم

گاه شیطان هم حضور دارد

چرا دروغ بگویم

شیطان خیلی جاها هوای مرا دارد

و خدا هم می داند

خدا می گوید خوش باشید

کاری به کار دیگری نداشته باشید

حسد نورزید

دروغ نگویید

بد دلی نکیند

دلی را محزون نکیند

غرور نورزید

خود خواهی را به کناری نهید

در ان صورت تو هم نوری

نوری از جنس بینایی

ان هم در کنار شیطان

شیطان هم فرشته درگاه خدا بود

فقط راست گو بود

شیطان گفت

این ادم خون ریز است

که افریده ایی

مگر دورغ گفت

گفت من بر این ادم سجده نمی کنم

این ادم ان چه که نشان   می دهد نیست

من که از او برترم

من نورم

و از اتش

و خدا گفت تو نمی دانی

و این بود که از درگاه خدا رانده شد

دوستم شیطان گفت من نورم

و این عین خود خواهی است

 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد