شب زفاف

دل نوشته

شب زفاف

دل نوشته

نم نم باران می اید

نم نم باران می اید

هوای تهران زیباست

سه کلاغ در پشت  بام نشسته اند

یکی در روی انتن

 و ان دیگری در روی لوله بخاری

و ان دیگری روی کولر

و چند قمری  روی هره پشت  بام

قمری ها و کلاغ ها خودشان را جمع کرده اند

و باران از سر و روی انها فرو می ریزد

بچه ها در زمین چمن بازی می کنند

و زنی دارد از پله ها پل خیابان پایین می اید

 و در اسمان دو کبوتر در باران پرواز می کنند

در دل اسمان ابری و بارانی

و من دلم بارانی است

و دوستم سلام می کند

و کاشکی او اینچا بود

تا به همراه هم و زیر چتری رنگی قدم می زدیم

و باران را به تماشا می نشستیم

و من باران را دوست دارم

و دوستم را

دوستی که مرا ببرد به سر زمین رازها

دلمان را می بردیم زیر باران

و صفا می دادیم

و عشق می کردیم

و باران لطف است

و بیدار می کند گل ها را

و زنده می کند به خواب رفته ها را

دوستم من به امید تو زنده ام

و زندگی بی دوست هیچ لطفی ندارد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد