شب زفاف

دل نوشته

شب زفاف

دل نوشته

یک عمری است در کنار هم اند

یک عمری است در کنار هم اند

اما دریغ از یک بوسه گرم

بوسه گرمی که از دل امده باشد

همان که دوست داری برای معشوقت نثار کنی

ببین دوستم چه فرقی می کند

باور کن ادم ها بیشتر عین هم اند

یه کمی محبت همه را رام می کند

تو چرا ان را دوست نداری

برای این که فکر می کنی ان هم تو را دوست نداره

نه نه این طور نیست

خوب ادمها هم خسته می شوند 

از یک نواختی

از پیش هم بودن زیادی

از هم دور نبودن

همه این ها

دست به هم می دهند

و ادمها را خسته می کنند

ادم ها باید پوست بیندازند

ادم ها باید خودشان را عوض کنند

ادم ها باید بتوانند خودشان را عوض کنند

این که به این راحتی نمی شود

پس چه باید کرد

هیچکدامشان کوتاه نمی ایند

ان می گوید تو بدی و این هم می گوید تو بدی

نمی دانند چه کار کنند

 دلشان مرده محبت است

مرده عشق

مرده دوستی

مرده صفا و یک رنگی

من مانده ام

 چرا مردها عاشق زن هایی هستند

 که مال خودشان نیستند

و زن ها عاشق مردهایی می شوند

که اون ها هم  مال خودشان  نیستند

نمی خواهم بگویم همه این طوراند

اما خیلی ها این طوراند

این دردی است  که وجود دارد

دعواهایی که در می گیرد ریشه اش همینه

چه کار باید کرد

خیلی سخته

اون که کنار است

می گوید دوستت دارم

و این در حالی است

که این دوستت دارم  را هیچکدام به هم دیگر نگفته اند

نمی دانم خجالت می کشند

نمی دانم خود خواهی است

که به همسرش بگوید دوستت دارم 

نه نه خیلی از ما هنر عشق ورزیدن نداریم

نه نه خیلی از ما زیبایی را در جایی دیگری می بینیم

مرده از سر کار امده خسته و کوفته

و همسرش هم خسته و کوفته

هر دو

و نمی دانند چی به هم بگویند

نه نه ما بلد نیستیم زندگی کردن عاشقانه را

ما از هم دیگر خجالت می کشیم

در حالی که عشق چیزی است

که روز به روز باید نو   بشود

مثل گلی که از غنچه در می اید

هر دو باید این کار را باید بکنند

این که نشد اقا یکبار در عمرش  بگوید 

من از طرف شما وکیلم که ....

اقا خیالش راحت می شود

که خانم همیشه دیگر مال ان اقاست

نه اشتباه نکن همیشه باید این طور  باشه

همیشه باید دوره نامزدی  باشد

همه اش باید هم دیگر را نو کنیم

خسته نشو دوستم

اه اه همان مدل سی سال پیش می ماند 

جم هم نمی خورد

انگار روحش از اهن گداخته است

 یک ذره نرمی ندارد

هر روز مثل دیروز

اقا معجزه نمی شود

خانم معجزه نمی شود

تو چطور هر روز صورتت  را می شویی

و هر روز حمام می کنی

دلت باید همین طور باشه

من نمی توانم خودم را عوض کنم

من نمی توانم پوست  بیندازم

خوب ایراد از توست

تو پوست کلفتی

مارها سالی یکبار پوست می اندارند

تو نمی خواهی خودت عوض کنی

لااقل اگر هیچ کار هم نمی کنی مثل دوره نامزدی باش

من نمی دانم چرا ما این طوری هستیم

رفت که رفت

یکبار  یک گل داد و تمام شد

همان گلی بود که سر عروسی داد

من به دوستم هر روز گل می دهم

خوب چرا ندهم دوستم مرا دوست دارد

و هر روز می بوسمش ان هم با چه حرارتی

خوب دوستم تو هم این کار را بکن

نمی دانم از ان تاریخ چند سال گذشته است

حتی یک دستمال هم را روی کاپوت ماشینش نکشیده بی مروت

دوستم خودت تازه کن

و گرنه خفه می شوی

و گر نه تو باید بروی  جای دیگر

و ان هم باید برود جای دیگر

جایی که هر روز نو به نو می شوند

هم دیگر را دوست دارند

خوب مسئولیتی هم نیست

خیلی صفا دارد این طوری

این طوری مثل دوره نامزدیه

دو طرف هم دیگر را خوب نمی شناسند

پس رو در بایستی دارند

به هم خیلی تعارف می کنند

خوب خیلی خوبه این طوری نه ؟

چای می خورند چه با لذت

بستنی می خورند چه با لذت

و هر کاری می کنند خیلی لذت بخش است

قدم که می زنند تو اسما نها پرواز می کنند

خیالی نیست

زندگی این طوری خیلی خوبه

ما هم می توانیم این طوری باشیم

این کار خیلی هنر می خواهد

خیلی خیلی

دو طرفی که خسته شدند از با هم بودن

این دیگر هنر مندی می خواهد اما کار نشد ندارد

بعضی ها این طور اند

من دیدم بعضی ها را که این طوری اند

خوب این ها هنر مند هستند

من نمی دانم می توانم این طوری باشم یا نه

من  مادرم هنوز با پدرم دعوا می کند

پدری که معلوم نیست دیگر چند صبای دیگر باشد

پدرم فقط فکر می کرد باید کار کند

هنر عشق ورزیدن خیلی مهم است

هنر دوست داشتن خیلی مهم است

ما نداریم

همین که دلمان این ور ان ور می رود برای همین است

راستش من دلم لک زده است برای یک دوستی

برای این که بگویم دوستت دارم 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد